محل تبلیغات شما



من دوست دارم اونجایی که قرار تو اون قرنطینه باشم ، استامبول باشه و اون خونه ای که می خوام داشته باشم دو در داشته باشه که یه در به سمت حیاط باشه و یه در به سمت خونه باشه . اون خونه دو طبقه باشه ، یه اتاق زیر شیروونی داشته باشه و یه اتاق بین طبقه های یک و دو حمومش وان داشته باشه وان بزرگ ،و حیاطش بزرگ و با صفا باشه ، تلویزیون بزرگ و سه بعدی داشته باشه؛ گوشی ، تبلت ، لبتاب و کامپیوتر هوشمند اونجا باشه و آشپز خونش بزرگ و با دکور بسیار زیبا باشه.
یه ذره فکر کردم‌بعد گفتم:" اره میگم باشه یه یادداشت هم میذارم‌که مامان بابام نگران نشن"سریع وسایلم رو جمع کردم و یاداشتی گذاشتم که در آن نوشته بودم من با یه قالیچه ی سلیمان میرم تا یه ماه شاید بیست هم برنمی گردم و این رو که گذاشتم به قالیچه گفتم :"باشه دیگه بیا بریم؟ من‌حاضرم. اون گفت باشه پس بیا روم رفتم رو قالیچه گفت :کجا میری . گفتم:"بذار یه ذره فکر کنم؛"بعد گفتم بریم، بریم فقط بریم کربلا اول اونجا بعد هر جا دیگه دارم دیوونه میشم نمی تونم سریع بریم."
خواب بودم ، یک دفعه از خواب پریدم ؛از رو تختم، اومدم پایین جلوی پام یه قالیچه بودخیلی قشنگ بود یه ذره نگاه کردم بعد دیدم یه نوشته توی اون هست، اون نوشته این بود که این یه قالیچه ی معمولی نیست بلکه جادویی و به اسم قالیچه ی سلیمان هست . من خیلی تعجب کردم باورم نمی شد گفتم الکیه، رفتم مامانم رو صدا بزنم که بگم این قالیچه از کجا اومده که یهو یه لحظه اون قالیچه منو یه تاپ داد و پرتم کرد رو خودش یهو یه صدا ازش در اومد که گفت :"مادر پدرت خونه نیستن الان فقط و فقط
من می خوام از اونجایی شروع کنم که ما با عمو هام قرار گذاشتیم که : همگی بریم‌ لواسون؛ خلاصه ما چهار تا ماشین شدیم و رفتیم .چون دختر عموم رانندگی بلد بود همه ی دختر عمو هام و یکی از زنم و هام که پایه هست یه ماشین شدیم و رفت و برگشت همه تو یه ماشین بودیم. تازه خیلی خیلی خوش گذشت چون رفتیم تو یه باغ و اونجا رود خونه داشت و همگی رفتیم آب بازی و اونقدر همدیگه رو خیس کردیم که خدا می دونه ، خیلی خیلی خوش گذشت امیدوارم شما هم تجربه کنید اون شب بهترین شب عمرم بود

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

سفید مثل شب