محل تبلیغات شما
خواب بودم ، یک دفعه از خواب پریدم ؛از رو تختم، اومدم پایین جلوی پام یه قالیچه بودخیلی قشنگ بود یه ذره نگاه کردم بعد دیدم یه نوشته توی اون هست، اون نوشته این بود که این یه قالیچه ی معمولی نیست بلکه جادویی و به اسم قالیچه ی سلیمان هست . من خیلی تعجب کردم باورم نمی شد گفتم الکیه، رفتم مامانم رو صدا بزنم که بگم این قالیچه از کجا اومده که یهو یه لحظه اون قالیچه منو یه تاپ داد و پرتم کرد رو خودش یهو یه صدا ازش در اومد که گفت :"مادر پدرت خونه نیستن الان فقط و فقط

قرنطینه تنهایی باهر امکانات

ادامه ی قالیچه ی سلیمان

ادامه ی قالیچه ی سلیمان

یه ,قالیچه ,ی ,رو ,اون ,نوشته ,قالیچه ی ,یه قالیچه ,یهو یه ,ی سلیمان ,از کجا

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

یک فنجان عشق گرم شازده کوچولو